اولین چیزی که یادمه از بچگیم دعواهای پدر و مادرم بودد همیشه پدرم مادرمو کتک میزد یا همش جرو بحث میکردن با اینکه خیلی گوچیک بودم ولی همیشه میترسیدمو قایم میشدم یادمه همیشه همسایها میمودندتا بابامو از مامانم جدا کنن که کتک نزنه تهش هم بابام قهر میکردو می رفت بندرعباس کار میکرد بعد چند ماه میومد نمیدونم چرا با اینکه باهم خوب نبودن چرا ۴ تا بچه آورد چرا آخری که من باشم دخترم ۳ تای دیگه پسرن ۴ تا دایی داشتم همیشه میگرفتن بابامو میزدن که چرا دست رو خواهرم دراز کردی مامانم از اولش هم راضی نبود باهاش ازدواج کنه با زور باباش دادن میگفت با اینکه اون قدیم اصلا هیچ دختری تو روی پدر و مادرش واینمیستاد ولی این هرکاری کرده ولی باز دادنش الان الان همیشه پدرشو و پدر بابامو لعنت میکنه که بدبختش کردن هزار سری قهر کرده رفته خونه باباش اولین سری هم وقتی بچه اولش دنیا اومده بوده انقدر کتکش زده بود که فرار کرده بوده ولی چه فایده باز برشگردوندن چون بابام خودکشی کرده بود بعدها انقدر داییهام
آخرین مطالب
آخرین جستجو ها